as sky falls


as sky falls
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
سلام! مایل هستین با ما تبادل لینک کنین؟ اگه میخواین اول ما رو با اسم ღriant girlsღ و با آدرس riantgirls.LXB.ir لینک کنین. بعدش فرم زیر رو پر کنین تا لینکتون برای ما فرستاده بشه. ممنون.





لینک های ویژه

هدیه ابی(قسمت پنجم)

جمعشون جمع بود....فقط گلشون کم بود...که اونم اومد!!!(خودمو میگم)www.sheklak.tk
پسرا دور تلویزیون نیم دایره زدن و دارن ps3 بازی میکنن...دقیق تر بگم....فوتبال بازی میکنن....خیلی تعجب میکنم...اخه سجاد اصلا اجازه نمیداد کسی از 1 کیلومتری دستگاه رد بشه....بچه اس دیگه....نفهمه....خنگه...(اخیش....دلم خنک شد.اخه شماها نمیدونین که من از دست این چی میکشم...گاهی اوقات پرنده....گاهی ام درخت....پیشرفتم کردم....ادمک هم میکشم!!!!میبینین؟؟؟www.sheklak.tkخل شدم رفت....)
دخترا هم که....(ایشالا بترشن و بمونن ور دل باباشون)چندتا صندلی گذاشتن جلوی کامپیوتر من و دارن تو پوشه هاش حسابی گردش میکنن....ای وای....دیشب یادم رفت پوشه هامو مخفی کنم....بخشکی شانس...
-سارااااا....فکر نمیکنی xp دیگه از مد افتاده؟؟؟یه 8 بریز خودتو خلاص کن....8 نشد....7....
این دختر چه پرروئه....اسمشو نمیگم....ریا میشه.....نه میگم.....مهلا بود....
-دوست داشتم xp ریختم،مشکلیه؟
فکر کنم جا میخوره....
-نه.....(مکث میکنه....احتمالا دنبال یه جمله میگرده که موضوع رو عوض کنه)راستی اهنگات کجاس؟؟هر چی گشتیم پیداش نکردیم.
دست به سینه و با حالت تمسخر میگم:تعجب میکنم که چطور اهنگارو پیدا نکردین!!!ماشالا همه پوشه های منو زیرو رو کردین،اونوقت نتونستین اهنگارو پیدا کنین؟؟از شما بعیده!!!www.sheklak.tk
پسرا از خنده منفجر میشن....دخترا عصبانی یا شرمنده سرشونو میندازن پایین...
-ایول....دمت گرم دختر عمه....بیا بشین یه دس فوتبال بزن...از امروز تو هم از خودمونی!!!(دیگه معلومه کیه)
چی؟؟؟یعنی بالاخره عضو گروه میشم؟؟!!!باورم نمیشه....
مهلا از توی کوله پشتیش(که کنار میز کامپیوتر بود)لپ تاپش رو در میاره و رو به دخترا دیگه میگه:بریم...من تو لپ تاپم کلی عکسو اهنگ دارم....و دست یکی از دخترا رو میگره و از در بیرون میره،بقیه هم که اوضاع رو میبینن،با تردید و دنبال اونا از اتاق خارج میشن....
-اخیش....شرشون کم....
امیر محمد بود...اینم واسه من زبون در اورده؟؟؟امیر محمد که ازین حرفا نمیزد...همش تقصیر این 3 تا نفله اس...سهیل،احسان و عرفان....میترسم ارمان(داداش این دوتا مشنگ) مثل اونا بشه....
پسرا هنوز دارن میخندن....هندونه....چقد میخندین؟؟در اتاقو میبندم و روی صندلی جلوی کامپیوتر میشینم...
-خب....میگفتین....
سهیل که هنوز از خندیدن سرخوشه:ما که چیزی نمیگفتیم!!!
و با احسان دوباره میزنن زیر خنده....برم سرمو بکوبم به دیوارwww.sheklak.tk....چرا سر خودمو بکوبم؟میرم سر اون دوتا رو میکوبم از دستشون راحت شم....به اتاق یه نگاه سرسری میندازم....اون دوتا که جلوی تلویزیونن...سامان و سجاد یه گوشه نشستن و دارن psp بازی میکنن....ارمان هم کنار اونا نشسته و داره یکی از کتابای عکس دار سجاد رو ورق میزنه....امیر محمد تکیه داده به شوفاژ و یه هدفون تو گوششه.... از الان میتونم حدس بزنم داره چی گوش میده...من تاجیم(اهنگ باحال مخصوص طرفدارای استقلال)....و هر از گاهی یه نگاهی به بازی فوتبال میندازه...
-من هر کاری که گفته بودین کردم....دیگه مشکلتون چیه؟(عصبانی ام....خیلی)
-هه هه...عمرا اگه بذارم یه ابی اناری از من ببیره....
-کورخوندی گچی!!!
یادم رفت بگم....احسان طرفدار درجه یکه اسمشو نبره(با عرض پوزش از رئال دوستان)یعنی تو خانواده ی ما همه بارسایی ان...نمیدونیم چرا این طرفدار گچ دیواره....خب برگردیم سر موضوع اصلیمون:
دست به سینه:هنوز منتظرم!!
سهیل بازی رو استوپ(کلمه ای بسی عامیانه...stop) میکنه و بر میگرده طرف من:ببین....درسته که تو تو ی ازمون قبول شدی....ولی...
-ولی چی؟
-خب تو دختری....و گروه ما مخصوص پسراس....
با اعتماد به سقف تمام به احسان نگاه میکنه و احسان هم در جواب (به علامت تایید)سر تکون میده...
از جام بلند میشم و با عصبانیت جواب میدم:یعنی میخواین بگین که منو راه نمیدین؟اره؟؟؟
عوضیا....برم بزنم تو دهنشون....شماها که نمیدونین من برای اینکه خودمو ثابت کنم چه کارا که نکردم...
-دقیقا!!!مگه نه سهیل؟www.sheklak.tk
-اره....خب بریم سر بازیمون.
و دوباره دسته ی ps رو دستش میگیره و به بازی ادامه میدن....
وای....دلم میخواد خفشون کنم....در مقابل اینا...نیو گناهی نداره که من هی نفرینش میکنم!!!
با عصبانیت 2-3 قدم به جلو بر میدارم:www.sheklak.tkواقعا که...هر کاری که گفتین کردم....کی دندون مامانی رو کش رفت؟کی جلوی دایی حمید از اسمشو نبرا (با عرض پوزش از لنگ دوستان)طرفداری کرد؟؟(دایی حمیدم عشق استقلاله....منم به خاطر اون طرفدار ابیا شدم)کی تو غذای سمیرا نمک ریخت؟؟(یه جریانی داشت....سمیرا برای اینکه دانشگاش تموم شده بودیه مهمونی گرفته بود....غذاشم خودش پخته بو،بیچاره خیلی زحمت کشید....ولی من برای اینکه ثابت کنم میتونم عضو گروه شم،رفتم توی غذاش نصف استکان نمک ریختم...البته پیشنهاد عرفان بود....بمیره ایشالا...بعدا لو رفت و مجبور شدم بیشتر غذارو خودم بخورم!!!)تازه کی تو فوتبال(ساعت 5 بعداز ظهر-وسط کوچه )2-1 عقب بودین 2تا پاس گل داد؟؟اون من بودم...من خیلی کارای دیگه هم براتون کردم...مثل اون دفه که دایی رضارو سرکار گذاشتین،کی بهتون پیشنهادی به اون خوبی داد؟کی چندبار که کاراتون داشت لو میرفت نجاتتون داد؟من بودم خیر سرم....با این همه کاری کردم اوج بی انصافیه اگه منو تو گروه راه ندین.
چیزی نمیگن...فکر کنم جا خوردن...یه چندتا نگاه با هم ردوبدل میکنن...بعد از چن لحظه:
-قبول....ولی باید یه کار دیگه هم انجام بدیwww.sheklak.tk...(بمیری....بمیری....اولش ادمو خوشحال میکنه بعد تو ذوق میزنه)
-چی میگی سهیل؟میدونی داری چیکار میکنی؟؟؟....میخوای یه دخترو-
-ساکت باش احسان....خودم میدونم دارم چیکار میکنم...
احسان دلخور از جاش پا میشه و کنار بچه ها میشینه و بازیشونو نگاه میکنه...حال کردم!!!حقش بود...
-خب حالا بگو من باید چیکار کنم؟
یه کم فکر میکنه و با دست یه قدم اونورترش رو(جلوی تلویزیون)نشون میده:بیا بشین.
-برا چی؟(اون حق به جانبه یادتونه؟اره...الان قیافم حق به جانبه)
-اینقد لجبازی نکن بچه...بهت میگم بیا بشین.
با خلقی تنگ(خب حق دارم دیگه)میرم میشینم.
-بارسایی ای دیگه؟اره؟
-اره....منظور؟؟(جواب نمیده)
میره توی تنظیمات بازی و یه سری چیزارو دس کاری میکنه....دسته ی احسان رو میگیره طرف من و میگه:اگه بتونی یه گل به من بزنی عضو گروهی!!!!
جااانم؟؟؟www.sheklak.tkمن؟؟؟خودم کردم که لعنت بر خودم باد....x رو میزنه و بازی شروع میشه....بارسا در مقابل گچ دیوار...

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد
خب....اینم تموم شد....لااقل اگه از داستان خوشت نیومده....به خاطر زحمتی که کشیدم تا اینو تایپ کنم دوتا دونه تشکر بکنwww.sheklak.tk....دستم شکست....خیلی زیاد بود.....بای بایwww.sheklak.tkwww.sheklak.tk

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها: داستان عاشقانه , هدیه ابی ,
[ سه شنبه 28 شهريور 1391 ] [ 18:26 ] [ سارا ]
درباره وبلاگ
طراح قالب
امکانات وب